به زلالی برکه به قلم سعیده براز
پارت سی و پنجم :
خودم را به خانه رساندم تا بدانم قضیه از چه قرار است.
- عزیز مامان چرا اومده؟ چرا بهم خبر ندادی؟
- دخترم هول نکن، بیا اول بهت یه لیوان آب بدم تا حالت بیاد سر جاش.
- نمی خواد عزیز همین الان یه لیوان آب قند خوردم، فقط تو رو خدا بگو چی شده یهو مامان اومده؟
- چرا آب قند خوردی؟ چیزیت شده؟
- واای عزیز تو رو خدا زود تر بگو اونو ول کن.
- باشه دخترم هول نکن.
- باشه... باشه.
- بابا
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۷ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
پرنیا
00کاش چایی میریخت ببنم باز عاشقانه نگات میکرد😂😂😂
۵ روز پیشسعیده براز | نویسنده رمان
😅پرنیا مردم ازخنده
۵ روز پیشپرنیا
00😅😅😬😬
۵ روز پیشفاطمه زهرا
00این پارت خیلیی خوبب بوددد🥹😭
۷ روز پیشسعیده براز | نویسنده رمان
ممنون فاطمه زهرا
۶ روز پیشبنیـن
10مشتاق پارت های جدید🤩
۷ روز پیش
لیلا
00عالیه